اما ما نمی تونیم


۱- افسردگی
شاید دلیلی برای ننوشتن نبود .....
ولی ننوشتم .... اصلا چرا باید بنویسم ؟؟؟؟؟ چرا باید سفیدی متن رو با نوشته های سیاهم کثیف کنم ؟؟؟؟
۲-دردل
روزهایی گذشت که خیلی خوش آیند نبود .... شاید در یک هفته گذشته بیشترین مشکلات در یکسال گذشته در کارم پدید آمد .... خوب من قرار نیست در زندگیم خیر ببینم ؟؟؟؟؟!!!!!!!! خوب بدم رو  می گند ....  نفرینم می کنند .... لعنت می فرستند .....توهین می کنند .....
۳- خوشبختی
 اما من تصمیم گرفتم به همه چیز خوش بین باشم ....
حتی خوشبین به روزهای تنهایی .... اما من تنها نبودم .... دوستانم با من بودم .... غریبه های دیر آشنا از آشنایان قدیم که دیگر آشنا نیستند بیشتر برای من دل سوزاندند....
حتی خیلی از دوستان دیگر دوست نیستند.... من چه ساده دوست می دیدم دشمنانی که دوست نبودند....
۴-زیبایی
ننوشتم چون نمی خواستم بنویسند ... چون جز توهین و افترا چیزی ندارند که بنویسند....
بدنیست توهم بدونی که خوشبختی من زمانی شروع شد که فهمیدم چه طور باید خوشبخت بود .... همه چیز زیباست اگر بخواهی زیبا ببینی .... اگر زیبایی را بتوانی ببینی...
نه من آدرس وبلاگ را عوض نمی کنم .... دیگرون برند وبلاگهای دیگه رو ببینند ....
من همونم که روزهای خوشی دوستان را رنجاندم ... اما همین دوستان در روزهای ناخوشی برام باقی موندند... این زیبانیست ؟؟؟؟؟؟؟؟
حتی همکاران هم در این روزها منو اذیت کردند ... ولی به اونا هم خندیدم و گفتم اینم قسمت ماست ... شاید همین اذیتها ما رو بزرگ کرد .... یا لااقل من فکر می کنم بزرگ شدیم ... چیزی جز زیبایی در این نمی بینم .....
فکر می کنم زیبایی یعنی این که :
ارزش گذشته و آدمهای گذشته رو بدنی .....
قدر حال و آدمهای حال رو بدنی ....
برای فردا و آدمهای فردا برنامه داشته باشی ...
۵ ـ نصیحت
یک وقتی یکی از همکارانم که به نظر من یکی از باسواد ترین آدمها در امور بازاریابی هست و در صحبتهاش می شه حرفهای بدرد بخور زیاد پیدا کرد ٬جمله ای به من گفت :
پیدا کردن یک مشتری خوب هزینش از نگهداشت یک مشتری خوب خیلی بیشتر هست .
حالا من فکر می کنم که:
 پیدا کردن یک دوست خوب خیلی مشکل تر از نگهداشت یک دوست خوب هستش ....
اما مگه چند نفر می دونن که دوست و دوستی چه معنی میده؟
۶ـ حرف آخر
شاید اگر می تونستیم ارزش آدما ها رو یکمی درک کنیم با خیلی ها لااقل الان دوست بودیم ...
دوستی هم به اندازه عشق زیباست .... اگر بتوان دوست بود .
اما ما نمی تونیم .

نظرات 4 + ارسال نظر
غزال شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:10 ب.ظ

مرسی از این همه لطفی که به ما داشتی شرمندمون کردی

آرشتونگ شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:28 ب.ظ

ای بابا
من که بعد از مدتها دیدیم که تو داری زیبایی رو میبینی...
هر چی که میشه هر چی که پیش میاد بازم باید زیبایی هاش رو دید ....
اما امان از روزی که زیبایی رو نبینی .....
اما من که بعد از ۲۷ سال بالاخره نتونستم بفهمهم تو چی میخوایی؟؟؟
ببینم تو خودت میدونی که چی می خوای؟؟؟
آهای مردم دنیا گله دارم .... من از دست تو هم گله دارم منظورم یدی نیست ها....
فقط ای کاش میشد که حرفهای دیگرون رو برداشت نکرد....
همون طوری که هست اونها رو قبول کرد....

تی تی دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:51 ب.ظ

خداییش قشنگ نوشته نه ؟
می بینمت

دخترخاله سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:38 ب.ظ

به قول دکتر شریعتی :دوست داشتن ازعشق برتراست .چون کورکورانه نیست .سامی چرا هیشکی قدر مارو نمی دونه...؟؟؟!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد