برای شروع صفحه جدیدی از زندگیم شاید روزهای بدی رو انتخاب کردم ... ولی کاری رو که شروع کردم باید تا انتها انجام می دادم ... الان که فکر می کنم خیلی سخت خواهد بود اما هرکسی باید یکروز مستقل بشه .....
توی این گیر و دار هرکسی یک جوری مخالفت شو اعلام کرد ... همه اخمالو و عصبی پصبی ....
فکر کنم دوری از صمیمی ترین دوست و نزدیکترین کسم ٬ سخت ترین مرحله این کار باشه ... شاید عنوان دوست برای واژه مقدس مادر خیلی نا مانوس باشه ...ولی من بهترین دوستم در دوران زندگیم مادرم بوده و هست ... اگر اشتباه نکنم مادرم از همه ناراحت تر هستش ... و این شاید احساسی مشترک باشه ....
از آقای کانادایی که خیلی کمکم کرد با همه غررهاش باید خیلی متشکر باشم ... و این دیونه کوچولو اگر کمک کنه شاید اهالی این دور ورا خیلی براشون این مسئله حاد نشه ...
ازگیل هم مطابق معمول کارهای عجیب خودشو انجام داد ... واقعا این آدم نرمال نیست ... کارهاش همیشه تاثیر گذار و ماندگار می شه .. چه بداش چه خوباش .... من نمی دونم با اون و بدون اون باید چیکار کنم ... خیلی ها عقیده دارن جوهر ما دوتا یکی نیست ... ولی من فکر می کنم وجود همدیگر رو یک موقعه هایی گرم می کنیم و روحهامون یکجورایی بهم انرژی مثبت میدن و ....
آرشتونگ هم احساس اینو داره که من دارم از اینجا می رم ٬ بابا من چند محله اونطرفتر هستم و نمردم هنوز به خدا (هفت ٬ هشت ماه راه تا زمان مردم مونده ٬آق جون)
خلاصه دربدر شدم ولی خیلی زودتر از اینها باید این کار رو می کردم ... تجربه جالبی رو خیلی دیر می خوام بدست بیارم ....
خیلی خوشحال آمدم خونه ولی با شرایطی که در نبود من گذشته خیلی دچار عذاب وجدان شدم ...
بابا چقدر خرج زندگی بالا رفته به خدا....
اگر بدونین چقدر کار دارم بکنم ....
منم نمیدونم والا.کاری نکردم که امروز.میگم منم با تو هم عقیده ام.اقا موشه امیدوارم همیشه خوش و موفق باشی.
الابالوووووووووووو
خیلی خوب نوشتی به منم سر بزن
به به ...مبارکه !!! ما شیرینی می خوایم.......
دوست عزیز؛ازتک تک واژه هایت شور و تحرک زندگی را می شود احساس کرد.امیدوارم همیشه همینطور شنگول وسرحال باشی. مدتی که بگذرد همه انهاکه دوستت دارند ازشادیت شاد خواهندشد.بیشترازهمه؛مادرکه عشقش همیشه بی قیدوشرط است.فقط کمی زمان بده تا با نگرانی هایش کناربیاید.
پاینده باشی