-
مهمونی ....
جمعه 3 تیرماه سال 1384 22:45
مهمونی شرکت فرزانه خانوم بود .... بد نبود ولی نه فرزانه خانوم نه آقای یکی هیچکدوم کلاس شرکت جنگهای صدر اسلام رو ندارند ..... البته دوست عزیز مدیر فروشش هستش که حسابش جداست .... چهار تا نماینده های اولش به ترتیب عمو حیدر - زیر فروش معروف - مولتی متر - لر معروف بودن ما هم که نماینده دشمن در خاکشون بودیم !!!! البته از حق...
-
تست هوش ..... (ها ها )
یکشنبه 29 خردادماه سال 1384 22:41
یک مطلب جالب برام رسید که خیلی دوست داشتم شما هم بخونید اگر دوست داشتید بهم بگید چقدر با هوشید... در ادامه این مطلب 4 تا سوأل هستش. باید اونها رو سریع جواب بدی. حق فکر کردن نداری، حالا زار ببینیم، چقدر باهوش هستی. آماده ای؟ برو پایین تر..... سوأل اول : فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت...
-
فخر فروشی ...
جمعه 20 خردادماه سال 1384 18:10
وقتی درست نگاه می کنم می بینم که در دوران مختلف زندگی خودم الان در یکی از بهترین دوران هستم ..... نمی دونم چقدر طول می کشه ولی اینو می دونم که روزهای قشنگی رو با دوستان خیلی خوبی قسمت می کنم که خیلی ارزشمند هستن .... کاش می شد که این روزها همیشگی باشن و تمامی نداشته باشن ولی ......
-
آدمای دوست داشتنی ....(۱)
شنبه 7 خردادماه سال 1384 00:49
آدمای ارزشمند زیادی هستند که در زندگی من موثرند .... از خانواده نمی خوام چیزی بگم چون ازرششون برام انقدر زیاده که توی نوشته ها نمی گنجه ... شاید گفتن همه دوستان ارزشمند تا سالها برای من طول بکشه اصلا از این موضوع صرف نظر می کنم و اشاره ای کوچیک به چند نفری که در این چند روز دیدمشون یا با هاشون صحبت کردم می گنم .......
-
خوشبختی....
جمعه 6 خردادماه سال 1384 23:49
در حقیقت آدما همه برای خوشبختی تعاریفی دارند .... برای تعاریف خیلی آدما خوشبختی می شه پول زیاد .... برای خیلی آدما خوشبختی می شه سلامتی.... برای خیلی آدما خوشبختی می شه دوستان خوب .... برای خیلی آدما خوشبختی می شه زتدگی آروم... فقر هر کس به اندازه نیازی که حس می کنه .... سلامتی خیلی راحت حفظ می شه با کمی دقت اون...
-
گله از دوستان
سهشنبه 3 خردادماه سال 1384 22:55
برای گذر از روزگار چه باید کرد ......
-
ارزشمند ترین بی ارزش
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1384 20:36
خیلی جالبه ..... نه اصلا جالب نیست ..... فکر کنم اصلا همه آدما دیونه شدن .... نه فکر کنم من دیونه شدم ..... شما اعتبار دارید ۲۰۰میلیون که چیزی نیست .... نه آقا ۱۱۵۵۰۰تومن رو نقدا بفرست .... تو خیلی خوبی و من با تو خیلی خوشحالم .... تو همش زیر آبی می ری و من اصلا با تو خوشحال نیستم .... من آرزوم اینکه با تو برم یک سفر...
-
دروغ چرا؟؟؟
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1384 08:48
راست می گن !!!!! آخه می گن آدما موقعی که ناراحتی دارن بیشتر عنوان می کنن تا زمانی که در خوشی هستن .... آخه می گن اون دوستایی که بهشون بیشتر محبت بکنی بهت بیشتر نامهربانی می کنن .... آخه می گن همیشه خوشی ها پس از یکسری سختی هاست و برعکس .... آخه می گن از آن نترس که های و هوی دارد٬از آن بترس .... آخه می گن در سفر باید...
-
+++++
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 23:29
منزل ما + پستو + دایی + ماشین جدید + شیرینی = ترکیدیم بابا راه منزل + شیرینی ویول + خانه پیوند + میمون + همه + ... + غذاهای خوب = پنجشنبه باحال یک شب + یک اکیپ جدید + ازگیل غرغرو + آپاچی = برنامه تفریحی شنبه ساعت ۹+ دوش + ازگیل بدون غرغر + کاوه + غزال + سوپر + جوجه کباب + دار آباد + کوه + ساناز + امیر + خوردن + چای...
-
تو نخونی بهتره ...
دوشنبه 15 فروردینماه سال 1384 23:47
۱۳ فروردین هم گذشت .... حالا دوباره زندگی عادی می شه ... صبح تا شب کار .... شب تا صبح بحث و جدل .... اما چرا ؟ من نمی خواهم بگذارم زندگی عادی شه .... کارم رو به پیش می برم خیلی تلاش خواهم کرد... حتما تلاش هر انسانی ثمر خواهد داشت... چرا بحث .... دوستی با بالا و پایین هاش .... اینجوری بهتره .... خدا به آرش کمک کنه ......
-
هرچی بود گذشت ....
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1384 13:18
من اومدم .... اصلا نمی خوام راجب مسائلی که گذشته حرفی بزنم ... از ازگیل و خانم بالا افتادن و خانم والیبالیست و تورج و آرش و نوید تشکر می کنم از همدردی که با من کردن و دمشون گرم ... با بودن دوستان خوبی مثل این دوستان احساس خوبی به آدم دست می ده .... از خانم شاعر هم بابت مسائلی که گذشت (که شاید تقصیر هر دومون بود )...
-
رفتنی شدم
چهارشنبه 3 فروردینماه سال 1384 18:56
-
سال جدید
سهشنبه 2 فروردینماه سال 1384 14:25
فکر کنم سال جدید از دیروز شروع شد .... میدونستید حتی گوگل هم دوست داره به افتخار ایرانی بودن نایل بشه .... راستش روزهای خیلی خوبی رو نمی گذرونم .... میگن سال خروس برای متولدین ببر اصلا خوب نیست ... منهم فکر می کنم اصلا خوب نیست ... من که از هر لحاظ بد شروع کردم ... آدم های بی ظرفیت (از لحاظ اجتماعی) چنان دورم رو گرفتن...
-
=== اگر مجبور نشدم برم ===
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1384 20:37
کلی حرف برای زدن دارم ..... از موقعی که Blogsky رو بستن کلی حرف مونده که باید بزنم .... از روزهای آخر سال .... از یک پیشرفت یکساله (جهش یک ده در یک سال) ... از قهر ها و آشتی ها .... از .... اما این روزها که تنها هستم همش دوستانم جمع میشن اینجا اما شاید هیچکس ندونه که من هم با همه روی خوشی که سعی می کنم نشون بدم ولی غم...
-
همینجوری هال کردم بنویسم...
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 00:26
روز پنجشنبه فوق العاده ای رو گذروندم (برخلاف جمعه که افتضاح بود).... شاید خیلی از دوستان هتل ارم رو خوب نشناسن ( بهتر هر چی خلوت تر بهتر ) .... این آقای شیرزاد مسئول اونجا بسیار آدم بد خلقی هستش ولی اگر آدم رو بشناسه دیگه فقط برو حالشو ببر .... برای رفتن به اونجا به همه زنگ زدم ولی همه ناز کردن جز دو نفر ازگیل و...
-
گله نکنین بابا
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 19:35
تورج - تورج - تورج -تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج-تورج - تورج - تورج علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی نقشینه -علی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 09:53
یکی از دوستان می گفت ..... در دوره ای که محتاج بودم و از لحاظ مالی در تنگنا هیچ کس در خونمو نزد ..... حالا که خدا رو شکر از لحاظ مالی روبراه شدم همه برام خدمت می کنن ..... اما دیگه این کارها برام لطفی نداره و همیشه لطف کسانی برام ازرشمند هستش که در اون دوره کمک کردن.... من هم از کسانی که در دوره خوشی هام نیستن ولی هر...
-
شک ....
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 22:47
برای گریز از متهم شدن و متهم کردن چه باید کرد؟ جالبه که هر چقدر عمق روابط و احساسات آدما بیشتر میشه ٬ بیشتر به هم شک می کنند... فکر می کنی باید همدیگر رو مجبور کنند که چشم و گوش و دهان بسته باشند ؟ که دیگران را نبینند و نشنوند و به آنها نگویند !!!! جالبتر اینکه فکر می کنند با محدود کردن همدیگه بیشتر صاحب همند... اما...
-
گفتم .... گفت ...
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1383 09:13
گفتم چرا تو که انقدر با احساسی با کسی دوست نمی شی ؟ گفت کسی رو که می خوام رو پیدا نمی کنم ... گفتم مگه کسی تونسته که کسی رو پیدا کنه که همه مشخصات مورد علاشو داشته باشه ؟ گفت آخه هیچکس اونی که من می خوام نیست .... گفتم اگر بیست درصد از مشخصاتی رو که تو می خواهی اگر کسی داشت با هاش دوست شو بقیش به مرور با تغییر در...
-
پراکنده های بی معنی...
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 09:41
برای رسیدن به رهایی چه باید کرد ؟ برای رسیدن به احساس خوشحالی چه باید کرد؟ برای فهمیدن لحظات چه باید کرد؟ برای شریک کردن دیگران در خوشیها چه باید کرد ؟ برای فهمادن احساسات چه باید کرد ؟ برای گریز از اندیشه بد چه باید کرد؟ برای پاک کردن اندیشه های بد دیگران چه باید کرد؟ من زنده هستم پس هنوز باید تلاش کنم برای رهایی...
-
۳۵۸روز از سال گذشته ۲۸ روز تا عید مونده
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 09:21
۳۵۸روز از سال گذشته ۲۸ روز تا عید مونده این جمله ای بود که روزهای آخر هر سال روی تخته سیاه می نوشتیم .... هر روز که مدرسه می رفتیم امکام نداشت که این جمله باز نویسی نشه با تاریخ های جدید.... برنامه عید ازخیلی وقت پیش ریخته شده بود ... خانه دریا آخر دنیا بود ... همه چیز به دوچرخه سواری تو شهرک یا اگر می تونستیم چرخیدن...
-
آرامش
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 09:53
هر روز به امید آرامش از خواب بیدار می شم .... شاید در پس یک روز خوب و موفق کاری آ رامشی دل انگیز وجود داشته باشه .... شاید در یک روز تعطیل بعد از استراحتی کا مل آرامشی رخوت انگیز وجود داشته باشه .... شاید پس از مسافرتی رویایی آرامشی روح افزا وجود داشته باشه .... شاید پس از کمک به یک همنوع آرامشی غرور انگیز وجو داشته...
-
بالا پایین
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1383 22:56
دوستی دارم که زمانی همه حسادت زندگیش رو می کردند وقتی من توانایی داشتن ماشین رو نداشتم اون بهترین ماشینها رو سوار می شد ٬ همیشه به من می گفت آدم باید تو رستورانهای گرانقیمت غذا بخوره تا بفهمه با دیگران هیچ فرقی نداره ٬ لباسهایی که می پوشید واقعا بهترین بود . اما روزگار این دوستم رو هم امان نداد ٬ پدرش دچار مشکل در کار...
-
سرما خوردم
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1383 21:45
-
چه فقرا پولداری!!!!!!!!!
شنبه 1 اسفندماه سال 1383 17:16
یکی از مراسمی که جزو سنتهای دینی ما شده و هر سال بیشتر از پارسال جلوه گر می شه همین نذری دادن در روزهای پایانی دهه اول محرم و بخصوص تاسوعا و عاشوراست . این نذورات درحقیقت به این جهت داده می شود که چون خداوند با استجابت دعا و نیاز ما ٬ مارا خوشحال نموده پس ما هم بادادن غذا و شربت و ... به فقرا ٬ باعث شادی این بندگان...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 بهمنماه سال 1383 16:47
روز های آخر سال همیشه برای کار من روزهای شلوغ و پرکاری بود . همیشه بازار کار ما داغ بود و خوب ما هم خوشحال . اما نمیدونم چرا امسال خیلی در این روزها پرکار نیستبم . البته این موضوع یک حسن هم داره و اون هم اینه که اعصابم راحت تره و از روزهام لذت بیشتری می برم . مثلا پنجشنبه کاملا روز خیلی خوبی برام بود و کاملا خوش گذشت...
-
یکی از سه خواهر ....
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1383 22:22
http://www.orkut.com/Profile.aspx?uid=1140027203668948118 اولین بار که دیدمشون خیلی سال پیش بود ٬ سه تا خواهر که بزرگترین اونا از من کوچکتر بود . تازه توی آپارتمان ما یک واحد گرفته بودن ..... رابطه من با خواهر وسطی دوستانه تر بود .... سالها گذشت و ما همه بزرگتر شدیم .......خواهر وسطی ازدواج کرد که خیلی زود بی نتیجه به...
-
Valentine's Day
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1383 22:29
در جایی خوندم که این روز در ایران از اغلب کشورهای جهان جدی تر گرفته می شود (البته در ادامه کلی این موضوع زیر سوال رفته بود و اینطور گفته شده بود که فرهنگ ما غنی تر از این حرفهاست که این چیزها رو کپی برداری کنه و و و) . اما کار قشنگ به نظرم همه جای دنیا قشنگه ٬ مثلا کمک به همنوع . اما چرا اینا رو گفتم علتش این بود که...
-
قرار
جمعه 23 بهمنماه سال 1383 23:28
من نمی دونم آدما رو چی بهم پیوند می ده . من نمیدونم کجای حس آدما دچار مشکل می شه از نبود دیگران ؟ من نمی دونم جنس احساس چیه ؟ من نمی دونم چی باعث می شه بگیم بدی و از دیدن هم لذت ببریم ؟ برف می آمد . خیلی روز آرومی داشتم . پیام آمد . ازت متنفرم بی لیاقت . ۱۰۰۰ بار تکرار کردم . آرش گفت چرا خودتو اذیت می کنی ٬ اگر گیری...
-
دو حس متضاد بچگانه!!!
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1383 22:43
شاید جالب باشه من دوحس بچگانه کاملا متضاد رو تجربه کردم !!!! ترجیح میدم اول جس بدم رو بگم : حس بد! (امان از جدایی) ما هر دو باهم یک کار انسان دوستانه می کردیم که من اصلا یادم رفته بود . وقتی با هم راجب این موضوع صحبت می کردیم و داشت بهم یاد آوری می کرد از شنیدن صداش دل تو دلم نبود . مثل پسربچه ای بودم که در حسرت دیدن...